_ ما اهل کوفه هستیم…!!

ــ تو اگه موقع قیام امام حسین حضور داشتی با امام بودی یا با یزید…؟ میجنگیدی با اون همه لشگر کفار یا از ترس جان و مال یواشکی فِلِنگ رو میبستی…!!

ــ حرف دَهَنته بفهم یَره…!! در مِرَفتُم..؟ عُمرا…!! اصن اگه چار تا مثل مو بودن مَگه مِذاشتِم سر امام حسین بُبُرَن…!! دِداشماره نِگا…!! خداوکیلی تیزی مِکشیدُم مِپریدُم تو میدون …!! مُو امامِه تِنها بذارُم…؟ مگه مُو اَهل کوفه یوم…؟ الانَم بره امام حسین همچی سینه مِزنُم که همه مات مِمانَن…!! همچی زنجیر مِزنُم که خون میه از پُشتُم….!! شب تا صُب پای دیگ شُله چُمبه مِزنُم بره آقام…!! مُرُم زیر عَلَم که کِمَر فیله دولا مُکُنِه …!! اخ که اَگه مُو اوموقع بودُم …اخ که اَگه بودُم…!!

ــ دلت میخواد الان بری به اون زمان…به دشت کربلا…به روز تاسوعا…؟! که فرداش محشر کبرا میشه …!! عاشورا میشه…!! /

ــ ها که دلُم مِخه…!! مَگه مِشه… دِداشماره نِگا…!! /

ــ بعله که میشه…!! دستگاهی اختراع شده که میتونه یک نفر رو ببره به اون زمان …!! چون شما خیلی ارادت داری به اقا و دلت میخواد در رکاب اقا باشی انتخاب شدی…!! بیا بریم…!!

ــ کوجا برم؟؟ مُو نمیام ….! مو الان وقتِ دکتر دِرُم دِداش….! مِدنی زیر دِلُم بدجور دَرد مُکُنه ….! اُوخ اُوخ اُوخ چی شاشی دِرُم یَره….! دِداش مُستِراب کوجایه اینجه دَمِت گرم …..!! آخ ..آخ…آخ… معذرت دِره میریزه دِداش…! با اجازه مُو رَفتُم …! میام الان …! واستی ها ….! واستی دِداش……آمَدُم ها…..آمَدُم…!!!

156 دیدگاه برای «_ ما اهل کوفه هستیم…!!»

  1. خواستم بنویسم ما مردم خیانت و گدایی تو ذاتمون حک شده، دیدم ای بابا الان یه عالمه آدم که فکر میکنن بهترین آفریده‌های روی کهکشهانن رگاشون قلبمه میشه و شاکی میشن. واسه همین بیخیال، گفتن این حرف چه فایده داره وقتی چیزی رو حل نمیکنه!

      1. تو واسه چی بیکاری خاله گنجشکه؟ 😎 :mrgreen:
        بشین یک قل دوقلی چیزی بازی کن، یا وضو بگیر نماز بخوون تا صبح. چه ایرادی داره؟ ثوابش به منم میرسه که امر به معروف کردم 😆

      2. این بی عدالتیه… که تو با ضعف شیرین مردانه حلاوت زندگی رو درک کنی (!!! 😆 )…بعد منو امر به نماز نافله میکنی…تازه تو ثواب کاری که من زحمتشو میکشم شریک باشی 😉

      3. باور کن من راضی به زحمت هیچکی نیستم و معمولاً همه زحمت به دوش خود زحمتکشمه 😎

      4. ضعف شیرین مردان در مقابل زنان رو بی پاسخ گذاشتی… آشنا نیست برات؟؟؟ 😉

      5. میگما مرمر، منکه میترسم جایی رد پا بذارم.
        دیگه شماره کفشمم دستته 😎
        تو اینقدر نظرات منو نخون بابا. یه کاراگاه میگیرم ردتو بزنه ها 😆
        بعدشم منکه قبول دارم این ضعف رو 😳 و به نظرم زندگی با همه ایناشه که قشنگ و شیرینه 😛 تو نظر دیگه‌ای داری؟

      6. اولا که لطف کن بی خیال کاراگاه شو…بخدا من ناخاسته اینور و اونور میبینمت…
        دوم من باهات موافقم…اما حس یه زن با یه مرد تو این مورد متفاوته … اما در هر صورت به نظر منم شیرینه…
        توضیحات بیشتر رو میذارم واسه یه پست مرتبط تر در آینده 😉

      7. راجع به حس‌ها، دیدگاهها و تفاوتها کمی آشنایی دارم ولی کلاً بُگُم که مو از همو طرز فِکرِت خوشُم می‌یَه 😎

      8. دلت اومد اینو بگی ابجی . این گل پسره. اما خودشو اینجوری معرفی کرده تا دخترا زیاد مزاحمش نشن . اوکی؟

      1. مسعود خیلی نامردی، تو باید تا به اجابت مزاج بعدی نرسیدی و هنوز جسم اون مرحوم تو بدنت بود به وصیتش عمل میکردی

      2. توهم انگار حواست نیست به مطلب از بس این ور و اونور سرک میکشی…!!
        وصیت فقط قبل از عمل تناول قابل اجرا بود… !!!

      3. مرسی رعایتمو میکنی، دیدی که منم کردم تو اون نظر آخریا 😛
        گاهی خیلی گیج میزنم، مخصوصاً این روزا که حسابی فکرم منجمد شده 😦
        یه مدت اونقد غلط املایی داشتم که حد نداشت 😆

  2. بسیار زیبا مینویسید در قالب طنز به نکاتی اشاره میکنید که در جامعهء ما زیاد دیده میشه بعضی ها فقط ادعا میکنند که مسلمانند اما به جاش که برسه جا خالی میکنن

  3. بسیار زیبا مینویسید در قالب طنز به نکاتی اشاره میکنید که در جامعهء ما زیاد دیده میشه بعضی ها فقط ادعا میکنند که مسلمانند اما به جاش که برسه جا خالی میکنن

  4. این یه واقعیت تلخه
    همه تا وقتی به نفعشونه طرفدار دین و عاشق اماما هستن
    اما همین که یه خطری رو احساس کنم دنبال سوراخ موش میگردن

  5. حکایت همو یارو است که در فیلم «توبه نصوح» [ اون زمانها هفته ای دوبار توی مدرسه پخش میکردند فیلم 6 میلیمتریش را با پرژکتور] شمشیر میذاشت زیر بالشت که اگه امام زمان ظهور کرد آماده باشه

  6. مردم انزمان از ما بسیار مسلمان تر بودند ..شاید جاهل تر اما چون حضور امام رو درک میکردند بی شک باید مسلمان تر می بودند و اگر در شبی 4000 نفر از ان جا با استفاده از تاریکی شب جان خود را برداشتند و معرفت بجا نهادند پس مطمن باش الان اگر بود همان 72 نفر هم شاید جمع نمی شد
    یکی میگفت 1400 سال است امام عصر لنگ 312 نفر ادم مخلص است تا قیام کند (راست و دروغش را نمی دانم )
    من که دیگر سالهاست به هیچ مراسمی در محرم نمی روم یا من خیلی کافرشده ام و یا همیشه در بسیاری از این جاها بدجور احساس ریا و چشم و هم چشمی توی ذوق میزند
    و چقدر این جمله استاد زیباست که گفت
    در عجبم از مردمی که در ظلم زندگی می کنند و بر حسین ازاده میگریند
    حسین مظلوم بود درست اما ازادگی و ایستادگیش در برابر حق و دفاع از حقیقت در مقابل مظلومیتش بسیار بزرگتر است و چه کسی یادش مانده که حسین * چرا * شهید شد

  7. سلام آقا مسعود
    يک مدت نتونسته بودم بيام اينترنت دلم برات تنگ شده بود شديد.
    حالا چي شده گير دادي به خريت ملت!؟
    خبري شده؟ (آقا فکر ضريب هوشي ما را هم بکن)
    البته تا جايي که ميدونم شما به اسلام اعتقاد داري وگرنه ميگفتم به مناسبته …. ست.

  8. چون وقتی محرم می‌آید…

    ستار گلمکانی صاحب بزرگترین بنگاه ملک و ماشین شهر، يكماه تکیه راه می‌اندازد و خودش در روز تاسوعا سر مردم گل می‌مالد و ۱۱ ماه هم سرشان شیره!

    حسین (ع) هنوز مظلوم است
    چون وقتی محرم می‌آید…

    قدرت سامورایی! شب ها در تکیه لخت می‌شود و میانداری می‌کند و روزها مردم را لخت می‌کند و زورگیری …!

    حسین (ع) هنوز مظلوم است
    چون وقتی محرم می‌آید…

    فرشید پوسترهای گلزار و مهناز افشار را از بساطش جمع می‌کند و آخرین ورژن! پوسترهای علی‌اکبر (ع) و حضرت عباس (ع) را در بساطش پهن …!

    حسین (ع) هنوز مظلوم است
    چون وقتی محرم می‌آید…

    آقای صولتی تا پایان اربعین تمام پاساژش را سیاه می‌کند و تا آخر سال هم مشتری‌هایش را!

    حسین (ع) هنوز مظلوم است
    چون وقتی محرم می‌آید…

    قادر روزهای تاسوعا و عاشورا قمه می‌زند و علم می‌کشد ولی در ماه رمضان سیگار از لبش نمی‌افتد!

    حسین (ع) هنوز مظلوم است
    چون وقتی محرم می‌آید…

    سیامک چشم چران! که پاتوقش همیشه خدا نزدیک مدارس دخترانه است در دسته‌هاي عزاداری اسفند دود می‌کند!

    حسین (ع) هنوز مظلوم است
    چون وقتی محرم می‌آید…

    نیما پشت ماکسیمایش می‌نویسد «من سگ کوی حسینم» ولی هیچ وقت از چارلی! سگ ۱۱ماهه‌اش دور نمی‌شود!

    حسین (ع) هنوز مظلوم است
    چون وقتی محرم می‌آید…

    حاج منصور مداح معروف شهر بابت ۷ ساعت مداحی حقوق 250 روز یک کارگر را می‌گیرد!

    حسین (ع) هنوز مظلوم است
    چون وقتی محرم می‌آید…

    جباری رییس شرکت لبنیات شیر تو شیر! ۳۰شب شیر صلواتی به خلق خدا می‌دهد و ۳۳۵ روز هم با اضافه کردن آب شیرشان را می‌دوشد!

    حسین (ع) هنوز مظلوم است
    چون وقتی محرم می‌آید…

    به جای آنکه ما بر مصیبت مولا بگرییم، مولا بر مصیبت ما می‌گرید!

    حسین (ع) هنوز مظلوم است
    چون وقتی محرم می‌آید…

    حاج آقا کلامی، ۹شب مردم را به تقوی دعوت می‌کند ولی در شب دهم سر زود پایین آمدن از منبر با هیت امنا دعوا می‌کند!

    حسین (ع) هنوز مظلوم است
    چون وقتی محرم می‌آید…

    هیت امنای مسجد …علیه السلام! درست وقت اذان ظهر عاشورا اطعام عزاداران را شروع می‌کنند و بعد از آن با انرژی و فلوت! سینه می‌زنند و گریه می‌کنند !

    حسین (ع) هنوز مظلوم است
    چون وقتی محرم می‌آید…

    کل یوم عاشورا
    یعنی…۱۰ روز و شب …غم گریه
    کل ارض کربلا
    یعنی…چند مسجد و چند تکیه !

    حسین (ع) هنوز مظلوم است

    چون وقتی خورشید عصر عاشورا غروب کرد
    او هم می‌رود
    تا سال بعد !
    تا یاد بعد

    منبع: http://www.google.com/reader/item/tag:google.com,2005:reader/item/17a461bb8f442821

  9. البته که خیلی ها فقط و فقط ادعا دارن…همه می دونیم که اوضاع الان ایران هم کم از صحرای کربلا نمیاره…

    1. دمت گرم…اینا از کجا پیدا میشن… دم استاد گرم… خداییش همین یه نفر واسه یه شهر کافیه که پزشو بدن… البته مفاخر مشهد کم نیستن

  10. سلام

    این اخر بلاهت هستش اگه فکر کنیم اون لشکر عظیم فقط و فقط به خاطر پول و قدرت حسین رو به اون شکل کشتند،

    این اتفاق نماد کاملی از تاثیرات شستشوی مغزی بر روی انسانهای جامعه است.۹۰ درصد اون مردم فکر میکردن با کشتن حسین جایگاه بسیار رفیعی در بهشت خواهند داشت.

    دقیقا چیزی که الان تو مملکت ما در حال رخ دادن هست،تاریخ معلم خوبیه اما هیچ وقت نتونست شاگردای خوبی‌ داشته باشه

    1. به نظر من شاید بهتر باشه دوره فعلی خودمون رو از نظر تاریخی با زمان حضرت علی مقایسه کنیم
      هم مارقین داریم هم ناکثین داریم هم قاسطین داریم
      اونجا که فرمان جنگ میاد به قران های سرِ نیزه نگاه میکنیم
      اونجا که باید از هم دفاع کنیم از صدای طبل هایی که عمر عاص میزنه میترسیم
      اونجا هم که باید بجنگیم میگیم که بیا حکمیت و قبول کن
      ما اهل کوفه ….
      امضا-بچه سیدی

  11. راستش من خودم می دونم که اگه اون زمان بودم جزئ یاران امام حسین نمی شدم…. نه به خاطر ترس از مرگ بلکه بیشتر بخاطر نداشتن یقین به حقانیت حضرت …. تو دوره زمونه ما اونقد مردم رو بنام دین چاپیدن که من به هر کسی که حرف از شریعت و اخلاق و معنویت میزنه بد بینم ……

  12. شرمنده همه که نظر بی‌ربط میذارم. اما چون واسم جالب بود، از طرفی میخواستم بقیه هم بدونن و زمان اون پست هم گذشته بود اینجا گذاشتم. به هر حال شاید واسه بقیه هم جالب باشه.
    برمیگرده به اون پست دیمبولی دامبول و صیغه (شرمنده اسمشو آوردم، میدونم بعضیا حساسن به این اسم 😎 ) و اینا
    اگه دقت کرده باشین 4 تا نظر اونجا بود که فقط تعریف کرده بود. چندتا سوال به نظرم اومد و پرسیدم به این امید که خانوم دکتر جواب بده! بعد از مدتها امروز دیدم نظرات شدن 6 تا اما فقط 2 تا تعریف و تمجید دیگه اضافه شده!
    شاید بگید خب این حق صاحب وبلاگه که هر چیو میخواد قبول کنه. من میگم: حق هر مراجعی هم هست که وقتی جایی که ادعا میکنه منطقی به یه قضیه نگاه میکنه و طرف هم دکتر و صاحب کمالاته، سوال منطقی میپرسه جواب بگیره.
    خلاصه اینکه آقا، خربزه نخور اگه خوردی پا لرزشم بشین.

    شرمنده مسعود عزیز که اینجوری رفتم تو جاده خاکی. اگه فکر میکنی ربطی نداره میتونی حذف کنی این نظرو، به هر حال من یکی دوست دارم حالا هر کی هر چی میخواد بگه

    1. من خودم يه كامنت براش گذاشتم كه ظاهرا تاييد نكرده …چند تايي سوال پرسيده بودم از ايشون …!!

      اي پسر بد خدا رو چه ديدي … ! شايد من يه روزي با تو فاميل شدم و تو شدي باباي شاداماد گل ما 🙂

      1. اقا نميشه ما از پسر پسر بد براي دخترمون خواستگاري كنيم….؟ راستش من دوست دارم براي دخترام برم خواستگاري 🙂

      2. یعنی پسر پسر بد بیاد دختر شاتوت رو بگیره؟؟؟ یا جریان یه جور دیگست و به صیغه اینا مربوطه خدای نکرده؟؟؟
        حالا فک کن بعدا بخوان بگن این وصلت از کجا سر گرفت 😆
        مارو هم باید دعوت کنیدها فقط من نمیدونم مهمون دامادم یا عروس :mrgreen:
        از تو هم ممنون پسر بد که رعایت حال منو کردی و صیغه رو با ترس و لرز گفتی 😉

      3. سر زبونت رو گاز بگير مرمر خانوم … !! شما از دوطرف دعوتي …ايشالله قند بسابي اون بالا و زبون خواهر شوهر رو بدوزي 🙂

      4. جیگرتو مسعود خان. دخترات خیلی گلن، خدا اونا رو واسه تو و تو رو واسه اونا حفظ کنه.

      5. ای بابا بهنام چه فرقی میکنه کی از کی خواستگاری کنه 😎

        مسعودم که دخترشو نمیده بابا، یه تعارفی کرد. باس کلی پسر برن در خونشون التماس کنن تا شاید اون دختر گلشو (همونی که بوس غنچه چاق میداد) راضی شه که بده بهش اونم با کلی شرط

      6. ببین ما حاضریم به شما پسر بدیم…میای خونه ما خواستگاری؟؟؟ 😆
        واسه یکیش از پسر بد خواستگاری کن…اون یکیشم از ما 😉

      7. چه کنم خاله جون، من خیلی هوای تو رو دارم، این تویی که هوای منو نداری 😥

      8. منظورمو از صیغه نفمیدی… خیلی پیچیده و ضایست اگه بگم… گفتم شاید بخوای دخترتو به پسری بدی که مامانشو پسر بد صیغه کرده و اینجوری با وصله پینه چسر بد بشه پدر خونده دامادت 😉

      9. مسعود، پسر من که خواهر نداره، یکی یه دونس
        اما اصلاً لوس و ننر نیستا، از اون بچه‌های مستقله که از حالا هوس کرده داماد شه 😆

      10. اما مال ما خواهر داره…ببینم نکنه سر عقد یکیو بفرستی زبون منو بدوزه… به خدا من به زندگی کسی کار ندارم…زبونم فقط اینجور جاها درازه…
        این پسر بد هم ظاهرا خوشحال و راضیه که با شما وصلت کنه… بایدم خوشحال باشه البته… اگه اون یکی دخترت رو بدی به ما که به سلامتی همه با هم فامیل میشیم 😉

      11. مُگُم مرمر جان، همی خودِت که اِنقَد متشخخِصی نِمِخی وَصلت بکنی؟ 😆

      12. به به برارَم کی دِری 😎
        مِدِنی، خیلی خوبَه که بِچِه‌ها دایی دِشتَه بِشَن 😛

      13. بعد هر روز مهمون داریا… پسر بد و مرمر تا حالا تو وبلاگت بودن اون موقع دیگه…
        فکر میکنم تو از ما دو تا کم حرف تر باشی مسعود…
        ولی اگه یه وقت به ما جواب مثبت هم ندادی مشغول الذمبه ای ( 😆 ) اگه عروسی دعوتمون نکنی 10 سال دیگه :mrgreen:

      14. اگه پسرهمسن من داشتین میومدم حتما خواستگاری…حیف که این وسط سوژه ای واسه من نیست… 😉

      15. خاله من و تو داره درصد تفاهممون میره بالاها، چند نظر بالاتر پیشنهادشو دادم 😆

    2. خوب شد یه نظر غیر مرتبط گذاشتما تو این پست!
      4 تا دختر و پسر رفتن خونه بخت و 3 تا خونوادم فامیل شدن 😆
      خوشم میاد که همه دس‌فرمونشون بیسته تو جاده خاکی 😎

      1. دس فرمونمون همه جا بیسته عمو!!! منتهاش الان ظاهرا 3 تامون از سر کار برگشتیم اینجا فرت و فرت کامنت میذاریم… مسعود هم تند تند تایید میکنه 😆

      2. کار مسعود از همه سخت‌تره، مثه صاب‌خونه میمونه که مهمونای جورواجور واسش میان و همیشه باس حواسش به همه باشه.
        آهها راستی، منم از سرکار نیومدم، من خیلی وقتا خونم 😎

      3. خجالت بکش,اینهمه اندر شماتت صیغه و صیغه گران گفتیم,
        حالا تو به من میگی…؟؟؟

    1. یعنی ته افکار رذیلانه شدی تو امشب.
      تو همون شبای جمعه باس تا صب نماز بخونی و ثوابش پا دو تامون نوشته شه

      1. گیر نده…اومدم تند تایپ کنم قلت املاعی داشت… اصل نیته که خیر بوده 😎

      2. منظورم اون صیغه و اینا بود بابا. اینجا که اشتباهشو اصلاح کردی منم این زیر زدم. والا من خودم ته سوتی املایی هستم

      3. ها…اره رذل شدم امشب…باور کن اولین چیزی که به ذهنم رسید با اون کامنت مسعود همین فکر پلید بود …دومیش اون فکر خوبه بود 😆

    2. از بس ذوق کردی اینهمه غلط غلوط نوشتی. بابا درسته شوهر کمیابه اما تو هم یکم خودتو نگهدار ببین اصلا کار سر می گیره یا نه؟/؟؟ ابجی ترشی جان….

  13. دِداشُم: شینیدم تو بچه عدل خمینی و ضد و اینا بودی، درسته؟
    مویم بزرگ رفته اونجِهایُم.
    دوست دِرُم بُگُم باعثه افتخارِ مایی.
    تو دیدِ مورِ نسبت به فرهنگ مِشدی اصلاح کردی…
    ازتا ممنونُم.

      1. هاااا، گفتی سَداباد و یاد استلخِش اُفتِدُم، او زمانا استلخِش 5 تومن بود.

  14. ببین این «دِداشماره نِگا» رو خیلی باحال اومدی… مخصوصا که یه سره نوشتیش…
    خوشم میاد شخصیت سازی میکنی…اونوقت 100% ساخته ذهنته یا اینکه نمونه اش رو دیدی جایی؟؟

    1. نمونه اش رو ديدم فراوون…البته يه بدي داره نوشتن لهجه كه بعضي جاها كلمات كم ميارن و نميشه حق مطلب رو ادا كرد…!

      1. من اما با دو تا نکته تو نوشته هات حال میکنم که باعث شده پای ثابت وبلاگت بشم (بر عکس خیلی جاهی دیگه که بعد چن بار بیخیال میشم از خوندنشون)
        1- خیلی با ظرافت مسائل اجتماعی رو میبینی و همونجور با ظرافت به نگارش در میاری…
        (من به این مباحث اجتماعی خیلی علاقه مندم)
        2- شخصیت ها را به وسیله واژه ها خوب پردازش میکنی… انگار که این ادما الان جلوی خودمونن یعنی تصور کردنشون خیلی راحته با نوشته های تو 😎
        قلمت پاینده دوست…

      2. يه بار يه دوستي برام كامنت گذاشت و در مورد شخصيت پردازي يكي از نوشته هام خيلي تعريف و تمجيد كرد و گفت اصلا اينقدر اين شخصيت ها قابل باور و پخته نمايش داده شده بودن در نوشته كه خودم رو در همون مكان تصور كردم…!

        نگارشي كه به دل بشينه و باور پذير باشه خيلي سخته و خيلي اسون…!! نوشته اي كه بتونه اشك به چشمات بياره يا تو رو بخندونه خيلي سخته و خيلي اسون …! در نوشته نه از صدا استفاده ميشه نه از تصوير …!! اينجا فقط از كلمات و حروف استفاده ميشه و دست و بالت بسته است كه بتوني از صدا و لرزش اون يا صداي هق هق و بغض استفاده كني يا مثلا از تصوير در حالات مختلف براي تاثير گذاري استفاده كني …!! به هيچ وجه قصد تعريف از خودم رو ندارم اما سعي ميكنم اول خودم از متن راضي باشم و باور كنم و اشك به چشمام بياد گاهي و گاهي خنده به لبام بياره…! اگه اين تاثير رو روي خودم كه بسيار سخت گير هم هستم بذاره اون متن مورد قبول واقع ميشه …!!

        شايد برات تعجب اور باشه اما گاهي خودم نوشته هاي خودم رو كه ميخونم گريه ام ميگيره …!!چند روز پيش خونه خواهرم بودم و بحث ميكرديم و اصلا فكر نميكردم اون بدونه من وبلاگ دارم…!! بهش گفتم گاهي مطلب مينويسم و هنوز حرفم تموم نشده بود گفت ميدونم …. تعريف كرد كه چند وقت پيش يكي از دوستاش وبلاگ منو بهش معرفي كرده و گفته اين بابا خوب مينويسه …ميگه يه شب ديروقت شروع كردم به خوندن مطالب وبلاگت بدون اينكه بدونم اينارو برادرم نوشته تا اينكه رسيدم به مطلب خيلي نامردي خدا …ميگه اونجا بود كه فهميدم وبلاگ مال توست و گفت با خوندن اون مطلب با صداي بلند گريه كردم و هق هق گريه هام شوهرم و پسرام رو از خواب بيدار كرد و سراسيمه اومدن توي اتاق و هي ميپرسيدمن چي شده و من فقط مونيتور كامپيوتر رو نشون ميدادم و گريه ميكردم….!

        اگه از دل بنويسي و غش نزني در نوشته اونوقته كه به دل ميشينه …. دلم ميخواد بهتر از اين كه مينويسم بنويسم …!! يكي از ارزوهام اينه كه يكي از نوشته هام جاودانه بشه …. مهم نيست كه اسم من كنار نوشته باشه و بدونن كه من نوشتم …مهم اينه كه بمونه و نقل بشه 🙂

      3. ها خداییش، مخصوصندش ای جاهایی که «سکون» دِرَه 😆
        کلاً نوشتن محاوره‌ای سخت‌تره تا کتابی و رسمی

      4. یادمه روز اولی که اومدم این وبلاگ، یه نفر راجع به شلوغی پارک ملت مشهد آدرس اینجا رو به من داد. حس کردم همه چی روونه، جدای از مشهدی بودن (من آدم ناسیونالیستی نیستم و تا حدود زیادی ارزش گذاری آدما واسم به خاطر خودشونه نه ملیت و مذهبشون) یادمه اونروز تا تونستم هی تو وبلاگ برگشتم عقب و اونو واسه خانومم با همون لهجه خوندم.
        قطعاً اگه خودت سخت نگیری آدمای سخت گیر پیدا میشن، قطعا اگه از دل ننویسی به دل کسی نمیشینه، آدما (جدای ازونا که میان تا یه چیزی بندازن و برن) جایی میرن که حرف دلشون زده بشه و تو حرف دل خیلی‌ها رو خیلی خوب میزنی.
        مسعود من اهل تعریف و تمجید کردن نیستم از کسی، اما حال میکنم اینجا.
        خیلی مهمه که متن دست‌انداز نداشته باشه و متن تو خیلی یه دست و روونه (کاش میرفتی تو کار جاده و آسفالت اینقد چاله چوله نداشتیم) و این برمیگرده به خاصیت آدما
        یعنی مطمئنم هر کار دیگه‌ای هم که بکنی (بشرطی که مورد علاقت باشه) اونو دقیق انجام میدی و باحوصله (خلاصه دل به کار میدی)
        من تصورم اینه که از ماست مالی کردن اصلاً خوشت نمیاد، اگه صنعتگر باشی ایراد کارتو با کولیس نمیشه در آورد، اگه آشپز باشی آشت نه شور میشه نه بی نمک، اگرم کلاه‌بردار بشی حالا حالاها دست قانون بهت نمیرسه 😆

      5. امیدورام اینکه فامیلات اینجا پیدات کردن رو کیفیت کارت تاثیر نذاره یا باعث سانسورت نشه…
        من خودم خیلی سخت گیرم تو انتخاب نویسنده و مطلبم… خیلی هم دلم میخواد بنویسم اما به خاطر همین سخت گیری و البته بی استعدادی خودم تا حالا جرات اینکارو نداشتم…
        حالا اینجا با کامنت گذاشتن در محضر شما و دوستان تلمذ رو آغاز میکنم شاید یه جای امیدی باشه واسه آیِنده… 😉

      6. نترس مرمر، یه سری خاصیت وقتی تو آدم جمع میشه، یه شخصیت واسه طرف میسازه. مواد اولیه مسعودم جوریه که واسش فرقی نمیکنه و کیفیت کارشو پایین نمیاره.
        گاهی وقتا ممکنه یه چیزی رو سانسور کنه، اما مطمئن باش اگه اینکارو بکنه واسه دل خودشه و خیالیشم نیست 😆
        پ.ن.: مسعود اگه از خودت دفاع نکنی یعنی قبول کردی 😉

  15. یه چیزی تو مایه داستان کنکور وقت ظهر بود که چند سال پیش چند نفر رو بدبخت کرد.

    ولی من آدمایی رو می شناسم که تو همین روزگار – زیاد عقب نرید، یک سال و نیم پیش بود – جلوی لشگری بزرگتر از لشگر یزید واستادن، تعداد کشته هاشون هم از تعداد کشته های کربلا بیشتره.

    و اما اعتراف می کنم، که من هم وقتی سمبه رو پرزور دیدم شاشم گرفت، شاید اگر شاشمون نمی گرفت اون کشته ها هم الان زنده بودند.

    تلخه مشدی ولی حقه، تف به این روزگار

    1. تف مایَم روش
      همسایه شرقیمون یه ضرب‌المثلی داره که میگه: «زِرِ بارِ زُر نَمِرِم، مَگَر زُر پُر زُر باشَه»
      کلیتش اینه که: داداش زیر بار زور نمیریم، مگه اینکه زورش خیلی زیاد باشه!
      این خاصیت بشره و هر چی بیشتر از زیر بار شونه خالی کنه، بیشتر استوره‌هایی میسازه که سمبل شجاعت و … باشه.

  16. به داش مشدي
    موگما اي پسره بد كار و زندگي ندره؟
    لوووووووووووووووووووووووووووووووول
    بيا اي پسره بد رو بفرستم او زمون
    ولي خداييش الان بجز مسخره بازي چي شده
    همه يا مودوين بره حليم و شوله
    يا مرن شماره مدن به اي و او
    آديوس

    1. آخ آخ گفتی، یادش بخیر. حتمنی که عروس رِفتَه. خیلی خوشگل بود ای دختر. روز عاشورا دیدُمِش و گمش کِردُم. یادُمَه که اربعین تو همو ساعت رفتُم هموجای قبلی. دوبارَه آمِدَه بود اویَم. خوشگل بود ولی یَگ کم بدخُلق 😦

    2. «هر چی بیشتر از زیر بار شونه خالی کنه، بیشتر استوره‌هایی میسازه که سمبل شجاعت و … باشه.»

      یا من اشتباه متوجه شدم، یا اگر درست متوجه شده باشم منظور شما اینه که اونهایی که دارند از اون اتفاقات اسطوره میسازند، کسانی بودند که از بار شونه خالی کردند (مثل من شاششون گرفته)

      اولاً خدمت شما باید بگم که درود می فرستم به شرف همه کسانی که حداقل جرات این رو داشتند که زیر بار زور نرند، حتی زیر همون بار کم، مردمی بودند که حتی به روی خودشون نیاوردند که هموطن، همزبون، هم مذهب، همشهری، یا اصلاً شما بگو یه انسان، یه انسان معمولی، رو بی دلیل بکشند و این حضرات به روی خودشون هم نیاوردند، یکی گفت می ترسم، یکی گفت کار دارم، یکی گفت میخوام استخدام بشم می ترسم ازم عکس بگیرند، یکی گفت سیاست کثیفه و من به سیاست کاری ندارم، یکی گفت که هرکی بیاد توی این مملکت همینه که هست،(من نمی دونم چطور توی همه کشورهای پیشرفته دنیا مردم به این موضوع اعتقاد دارند که با شرکت در حرکات اجتماعی می تونند سرنوشت خودشون رو به دست بگیرند، اما توی ایران با وجود تجربه های موفق فبلی – مثلا در مورد قیام 30 تیر و نهصت ملی – ما هنوز به این نتیجه مهم نرسیدیم)، یکی گفت وام دارم و اگر بگیرند منو بدبخت میشم، یکی گفت خانواده دارم، خلاصه هرکس یه جوری شونه خالی کرد از رفتن به خیابون، بله، من هم وقتی دیدم سمبه پرزوره شونه خالی کردم، اما قبلش سرم رو شکسته بودند، ضرب باتوم رو روی پام احساس کرده بودم، گاز اشک آور و گاز خردل رو خورده بودم، و تا آخرین حرکت هم همراه بودم.

      تا حالا با وجدانت صحبت کردی؟

      اگر کاری از دستمون برنمیاد، می تونیم سکوت کنیم.

      1. هاااا، وجدان! مگن چیز خوبیه!
        خیلی قِشنگُ داغ حرف مِزِنی 🙂

        شما بهتر نیست اگه میخوای پاسخ بدی و چیزی بگی زیر همون نظر حرف بزنی؟
        اینکار شما مثل رقصیدن تو مجلس عزاست.
        یا یه توضیحی که چرا زیر نظر دختر خوشگل مردم میزنی صحرای کربلا بدی.
        اگرم شاشت گرفته خوب مثل قهرمان داستان برو دستشویی، دیگه به وجدان مردم چیکا داری؟!

      2. یه توضیح گذاشتم که پرید، نمیدونم چرا!
        حوصله دوباره تایپ کردنش نیست اما با و جدان! قبل از اینکه به وجدان کسی گیر بدی لااقل راجع به گاز خردل یه کم اطلاعات جمع کن بعدش بیا بگو گاز خردل نوشه جون کردی! مگه اینکه منظورت زمان جنگ بوده و اینکه اونجا شیمیایی شدی و نه بگیر و ببندای 1.5 سال گذشته. چون تا جایی که من یادم میاد تو جنگ باتون تو پا نمیزدن و تو اغتشاشات خیابونی هم هیج جای دنیا گاز خردل پخش نمیکنن.
        به اون قسمت دوم سطر آخرت حتما عمل کن

      3. باره سومه نظر میذارم، نمیدونم دوتا نظر قبلیم چی شد. بس که این مسعود ور میره این روزا به وبلاگش.
        1. بحث من شخصی نبود و کلی بود و باز هم معتقدم که خدایان و اسطوره‌هایی که بشر میسازه به علت وجود نقص‌هاییست که در وجود خودشه. نقص‌هایی از قبیل عشق، ترس، شهوت…
        2. دست شمام درد نکنه که شونتو زیر بار گذاشتی تا امتحان کنی، اجرشو از عقیده‌ای که داشتی بگیری
        3. من متوجه نشدم که باتوم و گازاشک‌آور رو تو جنگ خوردی یا گازخردل رو تو اتفاقاتی که طی 1.5 سال گذشته بوجود اومد (تا جایی که من میدونم گاز خردل رو واسه اغتشاشات خیابونی استفاده نمیکنند) بهر تقدیر فرقی نمیکنه چون شما واسه عقیدت رفتی پس نه منتش سر منه نه قراره من اجر و پاداش بدم!
        4. من عادت ندارم با وجدانم بلند بلند صحبت کنم، ظاهراً شما بلدی
        5. سعی کن به آخرین توصیت عمل کنی
        6. وقتی عصبانی هستی تکست نزن

  17. سلام
    تمام مطالبت رو تأیید میکنم .
    راستش در هر عصر و هر زمانی باید خوبی باشه و بدی ، درستی باشه و نادرستی، خلاصه بگم حسینی باشه و یزیدی .
    نمی خواهم کسی رو ببرم بالا و نه کسی رو بیارم پایین ، حقیقتش راه مهم هست .
    حالا ببینیم ما کدوم طرفی هستیم ، یزیدی یا حسینی ؟ با ظالم هستیم یا با مظلوم؟ولی اگر هرچه هستیم بیایم مثل حر باشیم . آزاده باشیم بیایم بنده خدا باشیم نه بنده هرکس .

      1. راستش ای خیلی س.ک.سی یَه
        عادت میکنیم بهش، ولی اگه تم عوض میکنی لااقل چیزی بذار که یه سری امکانات اضافه داشته باشه
        مثل +- به نظر و آواتار

      2. مو که کشتَه مردَشُم، ولی دِداش مسئولیت حرفام با تویَه ها اووَخ
        مِتِنی قِبول کنی؟

  18. یره مسود مَگِر مِخی راجع به صیغه و اینا مطلب بِنویسی که ای تِم رَ گُذِشتی؟
    قبلی یگ کم مردانَه تر بود دِداش

    1. مسعود این تم حتی قسمت ایندنت پاسخ واسه کسی توش مشخص نیست 😦
      اون تمی که آدرسشو دادم چند تا مزیت داره
      1. هر پست کاملاً مشخص و جدا از همه
      2. لینک نظرات همون بالاس (ممکنه زیاد حُسن نباشه)
      3. نظرات کاملاً مشخص و واضحه (مخصوصاً اگه کسی بخواد پرسش و پاسخ رو پیگیری کنه)
      4. +- منفی داره نظرات (خیلی وقتا ممکنه از یه نظر خوشمون بیاد ولی نمیتونیم بهش مثبت بدیم اینجا)
      5. آواتار هم داره (یعنی هر کی میتونه واسه خودش یه شکلی انتخاب کنه، مثلاً یکی چغک، یکی عقاب…)
      خلاصه اینکه بابا یه نگاه بهش بندازین و خوب و بدشو بگین (اینقد بیننده خاموش نباشید تو این مورد)

      1. فقط بنر نداره بچه بد والا ماهه …اين قالب فعلي هم جينگيليه مالي نيست …اخر شب بود گذاشتم رفتم 🙂

    2. قالب خوب و ساده ايه فقط يه مشكل كوچولو داره اونم اينه كه بنر بالاي كادر نداره و منم عاشق عكس گذاشتنم 🙂

      البته دقيقترنگاش كنم شايد باز شود ديده شود بلكه پسنديده شود 🙂

      1. به اینش دقت نکرده بودم، حالا یه انگولش بکن. تو معمولاً انگولات مشکل گشاست 😆

  19. به شخصه هیچ مشکلی با بنر وبلاگت ندارم (مخلص امام حسین هم هستم). ولی برای خواننده غیر مذهبی تو چشم می زنه. هر چند فکر کنم که این بنر رو به شکل موقتی گذاشتی فقط برای محرم. (همون بنر قبلی که عکس دختره و پیرزنه بود، عالی بود)
    در ضمن اون دایره کنار مطلبت که تاریخ رو نشون می ده، مطلبت رو شبیه یک اسلاید پاورپوینت کرده. کلا این تمی که انتخاب کردی، متناسب با وزانت مطالبی که می ذاری نیست.

    داش مسعوت! نشون دادی که سلیقه ت چندان هم مال نیست ها!

    1. 🙂
      سليقه ام مالي نيست خودمم مالي نيستم 🙂

      احتمالا عوضش ميكنم به دل خودم نميشينه …

  20. سلام
    ميگم آقا مسعود شما را همه به عنوان يک نويسنده کاردرست قبول دارن.
    شما هم تا حالا تو قسمت کامنت هاي چند پست مختلف از نحوه نوشتنت گفتي.
    اگر يک پست باشه که همه اين مطالب را يکجا داشته باشه خيلي عالي ميشه.
    مثلا توضيح بده يک نفر که تا حالا ننوشته بايد چه کنه، از کجا شروع کنه و … .
    البته شايد نوشتن در اين مورد سخت باشه، نمي دونم.
    (راستی قالب جدید هم توپه)
    به هر حال ممنون

    1. سلام
      حق با شماست ارش جان …بايد يه مطلب بنويسم راجع به نوشتن و مينويسم گرچه سخته 🙂

  21. این عکس بالای صفحه خیلی باحاله.
    امام حسین نشسته رو صندلی خیلی ریلکس بعد بنده خدا رفته بجنگه. 😀
    این نقاش هم جینیوسی بوده ها.

  22. سلام عمو! کودکانه رد می شدیم.. دیدیم باصفاس اومدیم خدمت…بابانوشت: الان که گفتی این رو همه کار دارن انگار… یکی وقت دکتر .. یکی صف گاز…یکی وثیقه وام خودرو و لوازم منزل… یکی بار جنس چینی اش …یکی سنگینی بار مسئولیت دولتمرد بودن در خدمت به دوستداران حسین…یکی هم مشغول خوندن کتاب حماسه حسینی… باشه فردا می آیم…بذار 11 محرم بشه ببین چه حسینی هایی هستیم ما!مشهدی هستی آقا مسعود… خوشوقتیم و مفتخر

    1. سلام عمو جان 🙂

      البته منم عمو مسعودت هستم اما وزنم صد كيلو نيست بخدا …!! عمو مسعود تو منو دسته ميخوره 🙂
      مشهدي هستيم و ما بيشتر مفتخر …/!

    1. هميجوريش اينجه بو مده واي به حال اينكه مستراب تو هم لينك بشه …!! يره حالمه به هم زدي با او عكس و با اي ايده …!! دلم مخه يك چند تا فحش با حال اب نكشيده بهت بدم ولي روم نمره 🙂

    2. اون از خودتو شلوارکت تو خیابون..اینم از وبلاگ هایی کهسر میزنی…نکنه مال خودته بهنام؟ :mrgreen:
      شاتوت…فحش بده از طرف منم…نسوان درس نیست حرف بد بزنن!!!

      1. اتفاقا گاهي نسوان يه فحش هايي ميدن كه اب به سر ادم خشك ميشه 🙂
        اقا يه بار بچه تر كه بودم توي كوچه سياوون دوتا زن با هم دعوا كردن يه فحش هايي به هم ميدادن كه من هي قرمز و نارنجي ميشدم 🙂
        البته نسوان باشخصيت مثل شما قطعا فحش نميدن اما ادماي با شخصيت هم مثل من قطعا فحش نميدن 🙂

        اما اگه ببينمش گوشش بگيرم 🙂

      2. راس میگی ..بعضی زنای لات هستن… بعضی زنا تو تهران با ماشین شخصی هم مسافرکشی میکنن (که به نظر من کلا و به خصوص تو این جامعه خطرناک بود) یه بار سوار ماشین یکی از اینا شدم …کرایه که دادم گفت کمه (در حالی که کم نبود)… اینجور مواقع اعتراضمو میکنم اما بعدش پولو میدم (عادت بدیه که دارم) …خلاصه در ماشینو که بستم یکم انگار محکم بود اما سهوی بوده… چند تا مردم مسافر بودن تو اون ماشین (10 شب!!!)… یه فحشی داد که من از زن بودنم خجالت کشیدم واقعا…

    3. یعنی میخوام بدونم به چی فکر میکردی که به اینجا رسیدی؟
      واقعاً طرز کار مغز آدما خیلی عجیبه.
      واقعاً میخوای ادامش بدی؟

      1. یکبار دم میدون شهدا جای قصابی حاج احمد بغل چلوکبابی (شهدا به سمت ارگ) دو تا زن دعواشون شد. بله! چشمت روز بد نبینه یک فحشایی بهم میدادند که دهن ملت وا مونده بود!!!

  23. سلام ، بهترنیست تنهانظرهایی که راجبه مطلبتون نوشته شده رو اینجا بزارید و مابقی کامنت ها رو در جای دیگه ای؟اگه یک chat box ‎ یاهمون shoutbox برای وبلاگتون انتخاب کنید خیلی بهتره قصددخالت نداشتم،تنها یک پیشنهاد بود موفق باشید

    1. خوب من بيسواد اگه بدونم چت باكس چيه و چجوري ميشه گذاشت اينجا كه حتما اينكار رو ميكنم براي چخ چخ كردن با دوستان 🙂

      1. منم میخواستم بکم یه کاری کن که نظرات مرتبط باشن… اما اشراف ندارم به سیستم وبلاگ ها…

      2. درسته نظرات باید مرتبط باشه، اما گاهی نمیشه کاریش کرد و گاهی بامزه میشه. به نظر من از اونجا که نظر مشخصه کسی که نمیخواد میتونه راحت از روش رد شه.
        کسی هم که بخواد چت کنه، کلی جای دیگه هس که راحت‌تر میتونه اینکارو بکنه نه زیر تیغ سانسور و زمان طولانی!
        اگرم قراره زیر مطلب فقط هورا بکشیم که من یکی زیاد بلد نیستم.
        حال کنم حرف میزنم زیر مطلب. همه دنیای ما مطالب جدی، تلخ یا گزنده نیست، تو همین مطالب انحرافی هم گاهی مطالب جالب پیش میاد.
        زیر همین مطالب اگه سوال بپرسی کسی حس تایپ کردن و جواب دادن نداره، وای بحالی که قرار باشه شدت کنترل بیشترم بشه!

        یه نظر: بخش نظرات رو اصلا ببندیم بهتره، نیست؟

      3. اقا من نه عقده هورا دارم نه دلم به به و چهچه ميخواد…!! بخش نظرات هم بسته نميشه …!! به كسي هم نميگم نظر مرتبط بنويس…!! اينجا هر كس هر چي دل تنگش ميخواد بگه بگه …. اصن به من فحش بده والله سانسور نميكنم اما فقط به كس ديگه اي فحش ندين 🙂

        چاكر پسر بد …:)

      4. خاله! نظرات مرتبط فقط با سانسور کردن نظراته که درست میشه. با سانسور موافقی؟
        به نظر من روال خیلی منطقیه، نه مثه بعضی وبلاگا کاملاً بازه که توش فحش خوارمادرم پیدا میشه، نه بخش نظرات بستس

      5. مخلص مسعود، بابا نگفتم تو خوشت میاد از به‌به و چهچه. تا الانم خیلی خوب اداره کردی. منم اگه چیزی گفتم واسه اینه که دوس دارم اینجا رو و میدونی ازون آدما نیستم که فقط هورا بکشم. وقتی حرف میزنم و وقت میذارم یعنی حال میکنم با اینجا. جاهای دیگم که میرم فقط مطلب میخونم و تو بخش نظرات نمیرم. یا نظرات مرتبط رو میخونم
        به نظر من خواننده…… ولش اصلاً یره
        مِدِنی که اگه نِمُخاستُمِت که اینجه نِبودُم

  24. اصلاً همین پست رو ببین، 130 تا نظر داره. یکی زحمت بکشه نظرات مرتبط رو جدا کنه. 10 نفر اینکارو بکنن 10 جور مختلف دسته‌بندی میکنن!
    نظراتی مثل «حال کِردُم»، «خیلی باحال بود»، «ایول دِری دِداش»، «کلی خِندیدُم»، «یَرَه اشکامَ در آوردی» بعنوان مرتبط مشترک در میاد! که اینا نظر مستقیم راجع به همه پستای مسعوده! غیر اینه؟ اگه حال نمیکردیم، باحال نبود و حرف دل نبود و تلخ نبود و اشک در نمیاورد که یکی مثه من اینجه این همه مدت پایه نبودم.
    یه سری آگهی تبلیغاتی و منو لینک کن و اینام هست میشه جزو مشترکات غیر مرتبط.
    یه سری شوخی و خنده و مزه که بعضیا میگن مرتبط، بعضیا میگن غیرمرتبط، بعضیا میگن چرت، بعضیام میگن بامزس!
    اما دسته زیادی رو ممکنه کسی نتونه دسته‌بندی کنه.
    راجع به همین تِم کلی نظر مختلف داشتیم، عده زیادی هم حتی زحمت یه نظر هم ندادن!
    حتی وقتی مستقیم هم سوال شد راجع به یه تِم هیشکی حتی نگاشم نکرد! اینه حال کردنتون با وبلاگ دوس داشتنیتون؟
    کلاً بگم که قضیه نظر مرتبط گذاشتن چیزی نیست که برگرده به مسعود، برمیگرده به خود ما که نظر میذاریم و بس. اگه رعایت کردیم، میشه مرتبط. اگه نکردیم میشه غیرمرتبط
    خوشحال میشم راه حلی ارائه بشه

  25. الان تقریبا جو اینجا خوبه… چن وقت پیش یه چن نفر اینجا بودن کامنتای انحرافی میذاشتن که خدا رو شکر اثری ازشون نیس !!!! 😎

  26. سلام خسته نباشید،بهتر نیست در اینجا تنها نظرات کسانی که راجب مطلبتون اظهارنظر کردن رو بزارید و مابقی کامنت ها رو در جای دیگه ای مثل chatbox
    موفق باشید

    1. سلام، یه لطف میکنی نظرات راجع به نظر قبلی شما که عینن همین بود رو بخونید و نظرتون رو بگید؟
      به نظر من این نظر شما اصلاً ربطی به مطلب جاری نداره؟ پس لطف میکنید بعنوان خواننده این موضوع رو رعایت کنید؟
      شما براحتی میتونید مطلب رو بخونید و از نظرات رد شید. یا لااقل یه نظر رو بدون نگاه کردن به بحث مرتب تکرار نکنید
      اینجا مکان چت کردن نیست که قرار باشه چت‌باکس فراهم بشه. جاهای بهتری هم واسه چت کردن پیدا میشه!

  27. مسعود جون یه توضیحی هم بده که چرا دو تا پست اخیرت («خود یزید هم با واسگازین» و «چه می کنه این عادل فردوسی پور») رو برداشتی
    حال کرده بودبم باهاشون

  28. یا اهل کوفه هستِم یا نیستِم
    مهم ایِه کِه حسین کیه؟ یزید کیه؟
    شناختن یزید و حسین هم عُرضَه مِخَه
    در ضمن جون ما یه عکس او بالا بزار اگه مشه؟

برای khanoomi پاسخی بگذارید لغو پاسخ