عَمّه سیبیلو ….!!

امروز همسرم رفته بود نسترن رو برای کلاس اول ثبت نام کنه …. من هم بعدا به اون ملحق شدم و گویا کلاس اولی ها باید به چند اتاق مختلف میرفتند برای تست شنوایی و دید چشم و غیره…!

ورود به این اتاق ها برای والدین ممنوع بود و گویا اداره چند خانم جوان (مکتبی) رو برای انجام این تست ها به مدرسه فرستاده بود….! خلاصه نسترن به اتاق تست هوش رسید و رفت داخل…بعد از دوسه دقیقه اومد بیرون و دیدم لبخندی به لب داره….ازش پرسیدم چرا میخندی دخترم…؟ گفت: بابا جون اون خانومه سیبیل داشت…!! گفتم چی پرسید ازت…؟ گفت :من همش حواسَم به سیبیلش بود….خیلی بانمک بود…!

خانم سیبیلو برگه تست هوش دخترم رو تیک زده بود که ( آمادگی رفتن به کلاس اول رو نداره…!!)

قصد جسارت به خانمهای سیبیلو رو ندارم اما فکر میکنم برای کودکی که تازه میخواد وارد دبستان بشه این رویه درست نیست که اون رو تنهایی هُل بدَن داخل اتاقی که یک خانم سیاهپوش مَقنعه به سر سیبیلو اونجا نشسته…! روح و جسم دختر من و البته دخترهای کوچک دیگه بسیار لطیف و ذهن اونها پر از این نوع سوالها که مثلا چرا اون خانم سیبیل داره و اکبر اقا قصاب محل هم سیبیل داره….!

و در اخر هم اینکه حالا دختر من سیبیل اون خانم رو با نمک میدونست….! دوتا طفل معصوم دیگه ممکنه با دیدن اون خانم از ترس قالب تهی کنند و تصویری ناخوشایند از مدرسه در ذهن اونها نقش ببنده…از ما گفتن بود….!

4 دیدگاه برای «عَمّه سیبیلو ….!!»

  1. صرف اینکه همشهری هستی تا صفحه 21 وبلاگت رو خوندم.
    در حد یه کتاب بود انصافا!
    به پیوستگی نوشته هات تو اینهمه سال حسودیم شد.
    به منم سر بزن گرچه که نمینویسم دیگه…

  2. حالا خوبه یه پسره ابرو برداشته آرایش کرده رو بزارن دب تو خنک بشه
    مخالفت هم میخوای بکنی یه چیزی بگو معقول باشه
    متاسفانه این دوره زمونه اینقده دخترا ولنگار و لاابالی شدن که محجبه بودن شده ضد ارزش

  3. اتفاقا سالها پیش موقع کلاس اول منم این اتفاق ها افتاد و با این موجودات روبه رو شدم و با این که پسرم از ترس نمی خواستم برم مدرسه. هنوز یادم نرفته که با دیدن این حضرات کل انرژی ام هدر رفت. خانم معلم باید خوشگل باشه. این خواهران عزیز به درد گشت ارشاد می خورن.

بیان دیدگاه