میدولِستم مَنو نِمیلدازی بیلون…!!!

امروز ظهر که رفتم خونه دیدم دختر کوچکم نسترن خیلی اذیت کرده و مادرش حسابی شاکیه ازش …! نسترن خانوم هم انگار نه انگار که مورد غضب قرار گرفته همینجور آتیش میسوزوند و خواهر بزرگترش رو اذیت میکرد…! یه اَخمی بهش کردم گفتم خجالت نمیکشی تو هی مامانت رو اَذیت میکنی…هی خواهرت رو اَذیت میکنی…؟ اَصَن من بچه ای که اَذیت بُکنه دروغ هم بگه نمیخوام…! برو لباست رو بپوش از این خونه برو…! برو بچه یکی دیگه بشو …زود باش…! رفت کاپشن پوشید و کلاه و شال گردنش رو هم برداشت گفت بریم..! منم کم نیاوردم گفتم برو از خواهرت و مامانت خداحافظی کن بگو من میخوام از این خونه برم یه جای دیگه زندگی کنم…! اونم بدون اینکه خَم به ابرو بیاره خداحافظی کرد کفشاش رو پوشید گفت بریم…!

از پله ها اومدیم پایین در حیاط رو باز کردم دیدم چه سوزی میاد…! از یک طرف میخواستم کم نیارم و بهش بقبولونم که بچه نباید در خونه ای که گرمه و همه چیز مهیاست اذیت کنه از طرفی هم دیدم این تهدید هیچ اثری روش نذاشته و واقعا تو این هوای سرد میخواد بره…!خدایا چکار کنم…؟

گفتم بفرمایین…!برو به یه اقایی خانمی بگو من رو از خونه بیرون کردن میشه بچه شما بشم…!؟ شاید یکی قبولت کنه…! یه نگاهی به من کرد با همون زبون کودکی گفت: یه خولده پول تو جیبی بده اقلا…! گفتم پول واسه چی میخوای ؟ گفت :اگه کسی قبولم نَکَلد گشنَمَم شد پول داشته باشم اِ چیزی بخلَم بُخولَم خُب…! دیگه از رو رفتم …کم اوردم اساسی ….!گفتم بیا تو …دفعه آخرت باشه اَذیت میکنی ها…! برگشته میگه : میدولِستم مَنو نِمیلدازی بیلون…!!!

25 دیدگاه برای «میدولِستم مَنو نِمیلدازی بیلون…!!!»

    1. نمیدونم چرا بزرگتر ها فکر میکنند بچه ها متوجه تاکتیک های تربیتیشون نیستتد. منم 6-7 ساله بودم و ار مشق نوشتن بیزار.. مشقامو مامان مینوشت وبابا خط فاصله میذاشت منم عروسک بازی میکردم..
      گاهی که مامان یادش میرفت مشقامو بنویسه.. به معلمم میگفتم مشقم رو نوشتم اما جا مونده!! بیچاره میگفت برو بیار!
      میدونستم هیچوقت منو واسه دفتر مشق خونه نمیفرسته لذا:
      منم میگفتم چشم!و سریع راه میفتادم که برم و مشق ننوشته رو بیارم 🙂 طفلی خانوم معلم داد میزد عزیزم برگرد فهمیدم نوشتی !! اما دیگه جا نذاری دفترتو!!…

      شما هم گول خوردی مسعود خان!! 😉

  1. ای ی ی ی ی ی ی جاااااااااانم….
    من ميخوامش… بفرستش بياد لندن… جيييگگگگررررر خودم ميشه/… ( اگه بفهمه يه هواخواه داره به اين مشتاقی، اونم اينور دنيا، عمرن ديگه پهلوت بمونه… کچلت ميکنه که ميخوام برم…. نزار اين کامنتو بخونه وگرنه بيچاره ای 🙂

      1. خصوصیییییییییییییی
        ——————————-
        مسعود جان، از اونجایی که گفتی 4،5 سالشه، اگه عمدا اینجوری صحبت نمیکنه. به نظر من ببرش گفتار درمانی. پسر من هم بچه بود روی 2،3 حرف مشکل داشت که بعداً دکتر گفت روی 6 حرف مشکل داره و با تمریناتی که داد حل شد مسئله.
        شیرین‌زبونی بچه‌ها گاهی ممکنه ما رو غافل کنه از بعضی مسائل
        مخلص دِداش

      2. پسر بد جان ببخشین که این کامنت خصوصی رو تایید کردم چون به نظرم خیلی هم عمومی بود 🙂
        دخترم پنج سالشه و بعضی از حروف رو مشکی داره (ر ) رو میگه ( ل) و اون دختر بزرگم هم قبلا به (ق) میگفت (گ) مثلا به قاشق میگفت گاشگ که خدا رو شکر خوب شد

  2. ماشاله به این بچه، واقعا طرز برخورد بچه ها خیلی متفاوته، البته فکر میکنم روشی که شما انتخاب کردین هم زیاد جالب نبوده برای فهموندن اشتباهش یا تنبیه کردنش

  3. باریکلا به این خانوم کوچولو .خوب بلده باباشو تربیت کنه.تا این بابا باشه دفعه دیگه نپرسیده نخواد بچه به نازنینی رو بده به یکی دیگه .لطفا نوبت بعدی که شیطونی کرد از خودش ،خواهرش یا مامانش بپرس اصل قضیه چی بوده.در ضمن بدون سر جهازی ایرلندم جای بدی نیست نخواستی بفرستش پیش خودم .

  4. سلام
    برادر من حنات ديگه رنگي نداره اين ترفندهايي كه بكار ميبري براي تاديب بچه براي بچه هاي دهه 60 جواب ميداد نه برا بچه هاي اين زمانه كه نه از تاريكي و لولو ميترسن نه از بيرون كردن از خونه كلكات قديمي شدن يكم آپديت باش

  5. داش مسعود تو رو خدا به این فرشته کوچولو از این حرفا نزن.
    من میام دنبالش می برمش کانگرولیا ها !

  6. علمای روانشناس میگویند تنبیه بچه‌ها گاهی لازم است ولی اینکه به آنها بگوییم «اصلا ترا دوست ندارم» یا «از خانه بیرون می‌اندازمت» کار درستی نیست.

  7. آقا نکنید. تورو خدا با بچه هاتون اینکارا رو نکنید
    به خدا موقع خوندنش چنان حس بدی بهم دست داد که نگو. واقعاً راههای بهتری هم هست

  8. با این کار دخترکتون رو برای همیشه تو موقعیتی قرار دادین که یعنی اگه خودش باشه و مطابق میل شما نباشه، جاش تو خونه نیست. احتمال بیرون انداخته شدن تو پس زمینه ی تصمیمات کودکانش- اما به زعم خودش مهم- همیشه آزارش خواهد داد. حدس می زنم دخترتون به محض این که استقلال مالی پیدا کنه، یا به محض این که بدونه دیگه بزرگ شده، از خونه بگذاره بره.

  9. سلام
    من خیلی وقته که وبلاگتون رو می خونم و تحلیل های سیاسیتون رو دوست دارم و از خوندنشون لذت می برم ولی فکر می کنم روش های تربیتی تون یکم اشکال داره. قصد فضولی تو زندگی شخصیتون رو ندارم اما من خودم مادرم و تا الان یادم نمی اد همچین برخوردی با پسرم کرده باشم من حتی وقتی عصبانیم بهش نمی گم دیگه دوستت ندارم یا تو پسر بدی هستی چه برسه بخوام بزارمش دم درچون کارمیتونه خوب یابد باشه نه آدم اونم تو این سن و سال. چند وقت پیشم که بچه ها رو تو خونه گذاشته بودید سر شال گردن جیگرم سوخت یادتون باشه که دختر دارید در آینده اونقدر تو جامعه بهشون ظلم میشه که نگو اقلا کاری کنید که تو خونه درحقشون ظلم نشه. البته من نمی گم لوسشون کنید. پیشنهاد می کنم یکم در این زمینه مطالعه کنید کتاب وضعیت آخر و به بچه ها گقتن از بچه ها شنیدن و همین طور کتاب های کلید های تربیت کودکان می تونه مفید باشه بازم شرمنده از اینکه نظرم رو گفتم

  10. می دونم قبل از من 20 نفر یادآور شده اند ولی من هم باید بگم وگرنه روی دلم می مونه.

    این روش ترتبیتی جنابعالی در حد روشهای ترتبیتی پدر بزرگ من بود!

  11. چشمام پره اشک شد اخرش چه قدر خوبه که ادم بابا داشته باشه. من پدرم فوت شده- دیگه کم کم داره یادم می ره که یک وقتایی یک بایایی بود که خودمو براش لوس می کردم و نازمو می کشید. دلم برای روزایی که پدر داشتم تنگ شده.

  12. نم یه دختر دونیم ساله دارم که موقع خواب بیچارم میکنه یه بار بهش گفتم بدو بریم بخوابیم که لولو اومده ،
    دستشو زده به کمرش میگه:لو لو کجایی که بیام بزنم تو گوشت که مامانم ازت میترسه!!!!!
    خلاصه اینکه این روشهای تربیتی به درد همون ننه باباهای ما میخوره که خنگهایی مثل ما داشتن

برای نيکو پاسخی بگذارید لغو پاسخ